موجود
4.2 | 15 تعداد مشاهدهبرای اطمینان از موجود بودن کتاب " آبنبات لیمویی " در وب سایت پاب بوک لطفاً پیش از خرید با پشتیبانی سایت هماهنگ فرمایید.
ناشر |
![]() |
---|---|
نویسنده |
![]() |
کلی دوروبر تلفن کارتی چرخیدم تا شاید بار دیگر دختر کیوسکی را ببینم. اما انگار آب شده بود و رفته بود توی زمین با خودم میگفتم لابد دانشجوی دانشگاه ما نبوده که تا این ترم ندیده بودمش. اصلا شاید برای چند روز مهمان بوده؛ مثل من و امین در دانشگاه کرمان یاد امین که توی ذهنم آمد داغ دلم تازه شد. ساعت حدود ۵ بود و هنوز چند دسته دانشجو توی محوطه بودند؛ یک دسته آنهایی که کلاس داشتند یک دسته آنهایی که کلاس نداشتند اما کسی را داشتند و دلشان نمی آمد بیرون بروند یک دسته هم بی کس و کارهایی مثل من که فرقی نمی کرد کجا باشند و بیرون از دانشگاه هم کسی برایشان تره خرد نمی کرد. وقتی دیدم تلفن کارتی خالی شده رفتم که تلفن کنم جرئت نداشتم به امین زنگ بزنم اما از تماس با فرهاد هم واهمه داشتم با این همه دل را به اسمش را نبر زدم و زنگ زدم الو ... سلام فرهاد ... خوبی؟ چی خبر؟ سلام .... قربانت .... فرهاد گفت که به عروسی خواهر امین دعوت شده؛ اما به خاطر من بهانه آورده و نرفته، سعی کردم نشان دهم ناراحت نشده ام. گفتم: مبارکش باشه! ان شاء الله که خوشبخت بشن، ما که بخیل نیستیم! فرهاد ادامه داد: «ظاهر آسن شوهره زیاده، با شنیدن این حرف، کمی آرام شدم. فرهاد ادامه داد ولی مثل اینکه خیلی مایه داره طلا فروشه.» بار دیگر تا آرام شدم. اما تأکید کردم دیگر برایم مهم نیست. یعنی ناراحت نشدی؟ نه خداییش مگه بچه یم؟ همین که بدانم خوشبخته برام کافیه من هم مگه جز این خواستم؟ دمت گرم که این قدر راحت کنار اومدی دیگه به قول دبیر خدا بیامرزمان آقای جاجرمی زندگی همینه دیگه باید با همه تلخیا و شیرینیاش کنار آمد. آدم اگه با واقعیت کنار نیاد که نمتانه زندگی کنه خوبه ... راستی با امین بابت تو هم حرف زدم میگفت ازت انتظار نداشته کلی باهاش حرف زدم آخرش نظرم رو قبول کرد و گفت دیگه مشکلی باهات نداره حرفش خوشایندم نبود با ناراحتی گفتم: «خیلی ممنون که دیگه با من مشکل نداره دیگه آب که از سرگذشت چی یک جو چی صد جو مشکل داشته باشه یا نداشته باشه چی فرقی مکنه؟ فرهاد حرفم را تأیید کرد. اما گفت: به هر حال اون دوستی قدیمتون نباید به هم بخوره وگرنه حرف امین درست در می آد. دیدم راست میگوید با ناراحتی گفتم ولی خدایی من بدشانس از کجا مدانستم خود امین هم اون موقع توی کرمانه؟ فرهاد خندید و گفت: ظاهرا اون هم از یکی از دوستای خواهرش خوشش می اومده؛
مهرداد صدقی طنزنویس معاصر ایرانی است که تاکنون مقامهای ممتاز جشنوارههای ادبی و هنری بسیاری را از آن خود کرده است. از آثار شناختهشدهی او میتوان به سهگانهی «آبنبات هلدار»، «آبنبات پستهای» و «آبنبات دارچینی» اشاره کرد.
کتاب آبنبات لیمویی ادامه کتابهای «آبنبات هلدار»، «آبنبات دارچینی» و «آبنبات نارگیلی» اثر مهرداد صدقی است. در «آبنبات لیمویی» خوانندگان همچنان ماجراهای شخصیت اصلی سه رمان را دنبال میکنند. شخصیت اصلی این کتاب محسن است. که در سه رمان قبلی از دوران کودکی تا جوانی اش مخاطبان خود را با خود همراه کرده است. حالا محسن در کتاب آبنبات لیمویی تحصیلاتش را در دانشگاه گرگان به پایان رسانده و میخواهد ازدواج کند. اما مشکلات گریبانش را میگیرند. این مجموعه کتاب های با زبانی طنز مخاطب خود را درگیر می کند و برای نسل امروز هم، که دوستدار موقعیتهای طنز کمیکاند، حرفهای زیادی برای گفتن دارد.