موجود
4.2 | 10 تعداد مشاهدهبرای اطمینان از موجود بودن کتاب " انزجار " در وب سایت پاب بوک لطفاً پیش از خرید با پشتیبانی سایت هماهنگ فرمایید.
ناشر |
![]() |
---|---|
نویسنده |
![]() |
مترجم | پرویز شهدی |
اول امروز می توانم ادعا کنم که روابط من و زنم طی دو سال اول ازدواج مان خیلی خوب بود. منظورم این است که طی این دو سال، هماهنگی کامل و عمیق احساسات مان، با نوعی خاموشی، یا بهتر بگویم، با گونه ای سکوت روحی همراه بود، که در چنین موقعیت هایی، هرگونه موضع انتقادی را به حالت تعلیق در می آورد و میدان را به عشق می سپارد تا به تنهایی درباره ی شخص مورد علاقه داوری کند.
آلبرتو موراویا، زاده ی 28 نوامبر 1907 و درگذشته ی 26 سپتامبر 1990، رمان نویسی ایتالیایی بود.موراویا در رم به دنیا آمد. او در کودکی به بیماری سل استخوانی مبتلا شد و تا بیست سالگی با آن دست و پنجه نرم کرد. موراویا به دلیل بیماری، تحصیلات منظمی نداشت اما وقت خود را با مطالعه می گذراند. او در سال 1941 با الزا مورانته ازدواج کرد و در سال 1962 از او جدا شد. موضوعات اصلی آثار او، جنسیت، بیگانگی و هستی گرایی بود. موراویا می گوید: «در سال 1943 ابلاغی با دستوری محکم و قاطع صادر شد که دیگر به هیچ عنوان نباید بنویسم.» او را وادار کردند برای سینما به عنوان منبع درآمد کار کند: دو نمایشنامه باری کاستلانی بدون امضار نوشت، شلیک هفت تیر و زازا. در طی چهل و پنج روز به عضویت روزنامه کوررادو آلوارو با نام «پوپولودی رما» درآمد. خودش می گوید: «فاشیسم با آلمانی ها بازگشت و من باید فرار می کردم چرا که شناسایی شده بودم و و (از سوی مالاپارته) یعنی در فهرست اسامی ای بودم که باید دستگیر می شدند.» با السامورانته به سوی ناپلی می گریزد ولی موفق نمی شود و مجبور می شود در کلبه ای نزدیک فوندی میان دهقانان به مدت نه ماه به سر برد. او در این باره می گوید: «این دومین تجربه مهم من در زندگی بعد از آن بیماری بود. تجربه ای که به من نیرو بخشید.»
ریکاردو مولتنی جوان ، که خود را به عنوان یک نویسنده روشنفکر می بیند ، کاری انجام می دهد که برای خودش بسیار ناخوشایند است. او برای تولید فیلم های مزخرف فیلمنامه آماده می کند. همه اینها برای حمایت از همسر جدیدش امیلیا ، آپارتمان جدیدی که گرفته است ، ماشین جدیدی که خریداری کرده است ، خدمتکاری که برای آنها آشپزی و تمیزکاری می کند و منشی ای است که برای تایپ کردن کارهای او می آید. او معتقد است ، حتی اگر کارش پست و حقیر باشد و درآمدش هم متزلزل و غیرقابل اطمینان باشد، در عشق همسرش ایمن است. در حالی که ریکاردو تحصیل کرده و قادر به خواندن دانته می باشد ، خانواده ی فقیر همسرش توانایی آموزش دادن به او را نداشتند و او مجبور شد به عنوان یک تایپیست کار کند.