موجود
4.2 | 25 تعداد مشاهدهبرای اطمینان از موجود بودن کتاب " نامه به کودکی که هرگز زاده نشد " در وب سایت پاب بوک لطفاً پیش از خرید با پشتیبانی سایت هماهنگ فرمایید.
ناشر |
![]() |
---|---|
نویسنده |
![]() |
مترجم | زویا گوهرین |
وقتی برنده می شی یا به مقصد می رسی یه خلأ رو تو خودت حس می کنی! واسه پر کردن همین خلأ باید دوباره راه بیفتی و مقصد تازه ایی پیدا کنی.
اوریانا فالاچی، زاده ی ۲۹ ژوئن ۱۹۲۹ و درگذشته ی ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۶، روزنامه نگار، نویسنده و مصاحبه گر سیاسی برجسته ی ایتالیایی بود که در شهر فلورانس متولد شد و در سن ۷۷ سالگی در همان شهر درگذشت. وی در دوران جنگ جهانی دوم به عنوان یک چریک ضد فاشیسم فعالیت می کرد. آن چه بیش از هر چیز به معروفیت وی کمک نمود، مجموعه مصاحبه های مفصل و مشهور او با رهبران سرشناسی همچون محمدرضا پهلوی، یاسر عرفات، ذوالفقار علی بوتو، روح الله خمینی، ایندیرا گاندی، گلدا مایر، ملک حسین، معمر قذافی، جرج حبش، و هنری کیسینجر بود.اوریانا فالاچی که به لحاظ عقاید سیاسی از چپ بریده و راست گرا محسوب می شد، از نظر مذهبی یک «ملحد مسیحی» به شمار می آمد؛ زیرا او ظاهرا به خدا ایمانی نداشت، اما گه گاهی تمایلاتی را به مسیحیت نشان می داد. به عنوان نمونه او در اگوست ۲۰۰۵ با پاپ بندیکت شانزدهم دیدار کرد.او هنگامی که فهمید به نوعی سرطان قابل کنترل دچار است، تصمیم گرفت دیگر کتاب ننویسد و بقیه ی عمر را به استراحت بپردازد. وی با نگاه ویژه ای که به زندگی داشت، (که نه خدا را قبول داشت و نه خلقت تصادفی جهان و نه هیچ تئوری دیگری از لائیک ها و دیگر دانشمندان دین گریز) گوشه گیرانه در آپارتمانش در نیویورک و ویلایش در توسکانی ایتالیا به زندگی مشغول بود. او در ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۶، در سن هفتاد و هفت سالگی در کلینیک خصوصی سانتا کیارا در شهر فلورانس ایتالیا، بر اثر ابتلا به سرطان ریه درگذشت.
کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد، رمانی نوشته ی اوریانا فالاچی است که اولین بار در سال 1975 به چاپ رسید. این رمان بلافاصله پس از انتشار، در 27 کشور ترجمه و به فروش گذاشته شد و نام خود را به عنوان اثری موفق در سطح جهان مطرح کرد. داستان این رمان به مونولوگ تأثیرگذار مادری می پردازد که با کودک درون شکمش صحبت می کند. این نامه با مطرح کردن سؤالاتی دشوار به موضوعاتی اساسی همچون سِقط و معنای زندگی می پردازد: آیا تحمیل کردن زندگی به یک موجود منصفانه است، در حالی که این زندگی ممکن است با رنج همراه باشد؟ آیا به دنیا نیامدن بهتر است؟ این کتاب بر معنای واقعی زن بودن دست گذاشته است: قدرتِ بخشیدن و یا نبخشیدنِ زندگی. آیا شخصیت اصلی داستان می تواند از عهده ی بزرگ کردن موجودی همانند خود برآید و بخشی از آزادی ها و زندگی گذشته ی خود را در این راه فدا کند؟