Top Menu

  +90 532 470 92 16
  Get mobile app

موجود

  4.2 | 19 تعداد مشاهده

کتاب چرا ما خارج از شهر زندگی می کنیم؟ Warum wir vor der Stadt wohnen

  165,000 تومان

برای اطمینان از موجود بودن کتاب " چرا ما خارج از شهر زندگی می کنیم؟ " در وب سایت پاب بوک لطفاً پیش از خرید با پشتیبانی سایت هماهنگ فرمایید.

موضوع:  داستان

ناشر افق افق
نویسنده پتر اشتام پتر اشتام
مترجم گیتا رسولی
پتر اشتام آشنایی با پتر اشتام

پیتر اشتام در سال ۱۹۶۳ در سوئیس به دنیا آمد. پدرش حسابدار یک شرکت بود. پتر پس از پایان دبیرستان مدت سه سال به عنوان حسابدار کارآموزی کرد و پس از مدتی تصمیم گرفت وارد دانشگاه زوریخ شود. در دانشگاه زوریخ دوره های کوتاه مدت مختلفی چون ادبیات انگلیسی، کسب و کار و روانشناسی را گذراند و در این مدت به عنوان کارآموز در آسایشگاه روانی به کار مشغول شد. اشتام مدتی را در نیویورک، پاریس، و اسکاندیناوی به سر برد و سرانجام در سال ۱۹۹۰ به عنوان نویسنده و روزنامه نگار مستقل در زوریخ مستقر شد. اشتام مقالات زیادی را برای نشریات و مجلّات معتبر نوشته است. او برای نگارش نمایشنامه هایش مفتخر به دریافت جوایز ادبی بسیاری شد. لحن سرد و پراکنده گویی از ویژگی های سبک نگارش اوست. اشتام در سال ۲۰۰۳ رسما به عضویت هیئت نویسندگان سوئیس درآمد.

کتاب چرا ما خارج از شهر زندگی می کنیم؟ یک کتاب فوق العاده برای تمام خانواده ها است. در مورد جستجوی مکانی می گوید که بتوانید در آن بمانید، جایی که احساس کنید در خانه خود هستید. پیتر استام و جوتا بائر که این سفر خارق العاده را به زیباترین شکل به تصویر کشیدند، کتابی عالی پر از داستان ها و تصاویر خلق کرده اند که شما را تشویق می کند به این بازی ادامه دهید و به تورهای اکتشافی خود بروید. و این کاری است که بچه ها بهترین کار را انجام می دهند.
میتونی روی کلاه عمو زندگی کنی؟ یا روی پشت بام کلیسا؟ در برف یا در باران؟ این خانواده - یعنی مادربزرگ، پدربزرگ، سه فرزند و یک گربه - می توانند این کار را انجام دهند. یک بار در ویولن عمه زندگی می کنند. آنجا بوی چوب و گل کلوف می آید و با هر قدمی زمین می ترکد. وقتی عمه ویولن تمرین می کند، گوش هایشان را می گیرند. وقتی خاله نواختن ویولن را متوقف می کند، آنها به راه خود ادامه می دهند. به خانه با سه تلفن یا به ماه، جایی که خیلی خلوت است. زمین در شام طلوع می کند و بامداد غروب می کند. زمانی دیگر در سینما زندگی می کنند. آنها تا بعد از ظهر بیدار نمی شوند و "هر شب ما بازدیدکنندگان زیادی داشتیم. فقط بستنی و ذرت بو داده و گاهی بادام زمینی که بین صندلی ها پیدا می کردیم می خوردیم. گاهی اوقات فیلم بزرگسالان پخش می شد و والدین ما ما را بیرون می فرستادند."

کتاب های مشابه