موجود
4.2 | 19 تعداد مشاهدهبرای اطمینان از موجود بودن کتاب " سرخپوست می رود " در وب سایت پاب بوک لطفاً پیش از خرید با پشتیبانی سایت هماهنگ فرمایید.
ناشر |
![]() |
---|---|
نویسنده |
![]() |
مترجم | فرزانه قیاسی نوعی |
ویلیام فاکنر نویسندهی برجستهی آمریکایی و برندهی جایزهی نوبل ادبیات است. فاکنر در قالبهای گوناگون از رمان، نمایشنامه، شعر، داستان و مقاله مینوشت اما به رمانها و داستانهای کوتاهش شهره است. مخالفت با نژادپرستی و بردهداری، مسائل اجتماعی و فرهنگی، کارگران و طبقات اعیان جامعه تنها برخی از مضامین پرتکرار آثار او هستند. «خشم و هیاهو» و «گور به گور» را میتوان برجستهترین کتابهای ویلیام فاکنر دانست.
«سرخپوست میرود و چند داستان دیگر» در بردارنده ۵ داستان کوتاه از ویلیام فاکنر(۱۹۶۲-۱۸۹۷)، نویسنده آمریکایی است. دربریدهای از داستان «سرخپوست میرود» از این کتاب میخوانیم: « دو سرخپوست از میان کشتزار به سمت اردوگاه بردهها در حرکت بودند؛ دو ردیف خانه از آجر نرم پخته با روکش مالی سفید که بردههای متعلق به طایفه در آن زندگی میکردند. در میان تاریکی ملایم کوچه با شخص دیگری مواجه شدند؛ یک سیاهِ لال پابرهنه با تعدادی اسباب بازی خانگی، خاموش در گرد و غبار. هیچ نشانهای از زندگی وجود نداشت. اولی گفت: «من میدونم چی پپدا میکنیم.» دومیگفت: «چی پیدا نمیکنیم.» اگرچه ظهر بود، کوچه خالی بود و درهای کلبهها خالی و بیسر و صدا، نه دودی به نشانهی پخت و پز از دودکشهای گچی بلند بود و نه صدای بر هم خوردن ظروف فلزی میآمد. «آره... وقتی هم که پدر ارباب مرد، همین وضع پیش اومده بود.» «منظورت از ارباب، اربابیه که الان مرده؟» «آره.» سرخپوست اول «تری باسکت» نام داشت. حدوداً شصت ساله بود. هر دو قیافهای خپل و تا حدی ورزیده شبیه شهرنشینها داشتند؛ شکم گنده با سرهایی بزرگ و پهن. و رنگ خاکی چهرههایشان از یک آرامش غبارگرفته شبیه سرهای حک شده بر دیوار مخروبهای در صیام یا سوماترا حکایت داشت که از میان مه سر بر آورده. آفتاب به شدت میتابید، آفتاب شدید. در سایهی تند آفتاب، موهایشان شبیه جگن سبز بر یک زمین آفتاب سوخته به نظر میرسید. به یکی از گوشهای باسکت، انفیهدانی لعابی پنس شده بود. «من همیشه گفتم که این رسم خوبی نیست. قدیمها نه اردوگاهی بود و نه کاکاسیاهی. وقت آدم مال خودش بود. آدم وقت داشت. الان باید بیشتر وقتشرو صرف پیدا کردن کار برای سیاها بکنه که خوششون میاد کار کنن و عرق بریزن.» «اونها مثل اسبها و سگها میمونن.»