موجود
4.2 | 15 تعداد مشاهدهبرای اطمینان از موجود بودن کتاب " طاعون سرخ " در وب سایت پاب بوک لطفاً پیش از خرید با پشتیبانی سایت هماهنگ فرمایید.
جک لندن، زاده ی ۱۲ ژانویه ۱۸۷۶ و درگذشته ی ۲۲ نوامبر ۱۹۱۶) نویسنده ی سوسیالیست آمریکایی بود.جک لندن در خانواده ی تنگدستی در سان فرانسیسکو به دنیا آمد و در اوکلند بزرگ شد. او با این که توانست در دانشگاه پذیرفته شود، تحصیلات رسمی چندانی نداشت و هرچه آموخت، خود آموخت و بسیاری از آثار ادبی را در کتابخانه عمومی اوکلند خواند. در ۱۸۸۹ در کارخانه ی کنسروسازی کاری سخت و سنگین پیدا کرد. بعد با پولی که از نامادریش وام گرفت قایقی خرید و به دزدی صدف پرداخت. در ۱۸۹۳ به عنوان کارگر با یک کشتی شکار شیر دریایی به ژاپن رفت. بازگشت او با بحران اقتصادی سال ۱۸۹۳ و مبارزات کارگری همزمان شد. مدتی بی کار و ولگرد بود و در شهر بافلو به زندان افتاد. بعد به اوکلند بازگشت و دبیرستان را تمام کرد. خیلی دوست داشت که به دانشگاه کالیفرنیا برود و پس از سه ماه کوشش فشرده در آن جا پذیرفته شد. اما به دلیل بی پولی ناچار پس از یک سال دانشگاه را رها کرد.در ۱۸۹۷ با کشتی و همراه با دیگر جویندگان طلای کلوندایک به شهر داوسون در یوکان رفت. در آن جا بیمار شد و پزشکی او را درمان کرد. داستان کوتاه برپا کردن آتش، یادگار این دوره از زندگی او است. پس از بازگشت به اوکلند بیش از پیش به تبلیغ سوسیالیسم و نیز نوشتن پرداخت. او سعی داشت که با نوشتن و فروش آثارش (به گفته ی خودش با فروش مغزش) از بی پولی و اجبار به کار بدنی رها شود. همزمانی این تصمیم او با گسترش مجله های عامه پسند ارزان که به دنبال داستان های کوتاه بودند باعث شد که بتواند از راه نویسندگی پول درآورد. جک به زودی نویسنده ای موفق شد و در سال ۱۹۰۰ درآمد او از نویسندگی به ۲۵۰۰۰ دلار رسید.جک لندن دو بار ازدواج کرد. در ۱۹۱۰ ملکی به وسعت چهار کیلومتر مربع را در شهرستان سونوما در کالیفرنیا خرید و سعی در کشاورزی با روش هایی ابتکاری و ویژه ی خود کرد ولی موفقیتی نداشت. این ملک اکنون با نام پارک تاریخی جک لندن به دست دولت آمریکا اداره می شود. جک لندن در ۱۹۱۶ از نارسایی کلیه درگذشت، اگر چه برخی روایات مرگ او را ناشی از اعتیاد به الکل یا حتی خودکشی می دانند. بر گور او در پارک تاریخی جک لندن در سونوما صخره ای خزه گرفته گذاشته اند. لندن مدت کوتاهی پیش از مرگش طی نامه ای استعفای خود را از حزب سوسیالیست اعلام کرد
جوانمرگی او، برای همیشه افسوس بیپایان ما را برانگیخته است. مرگ در چهل سالگی، آنهم برای نویسندهای که بیوقفه مینوشت، آن هم نوشتن مدام از لحظهلحظههای خودش و هرآنچه میدید، زود است، بسیار زود. دوست داریم به او بگوییم: «کار خوبی نکردی رفتی آقای جک لندن.» او رفت و حسرت رفتنش یک طرف بود و اشکهای کودکی تا بزرگسالی ما از سرنوشتهای اشکبار قهرمانانش طرفی دیگر. اندوه عمیق برآمده از سرنوشت باک و سپیددندان و شخصیشدگی نومیدانه و جنونآمیز مارتین ایدن و ... همه و همه برآمده از خشم درست، اندیشهورز و سرشار از شور و احساسات این سوسیالیست آمریکاییست. خشمی که میخواهد به ما گوشزد کند که: «ای مردم! دارید بد زندگی میکنید.» در این میان، منظر همواره معاصر او در یکی از درخشانترین داستانهایش به قرن بعدتر از خودش رفته است؛ کتاب «طاعون سرخ»؛ داستانی دیستوپیایی که ویرانی محتوم جهان را در هشتیمن دههی قرن بیستویکم روایت میکند. در زمانهای که هیچکس قادر نیست پیش از پاندومی بزرگ را به یاد آورد. قهرمان داستان مردی پیرسال است که میخواهد علیه فراموشی بایستد و برای فرزندان فرزندانش شرح دهد که جهان همیشه اینگونه نبوده، ولی میداند که ویرانی موضوعی انسانیست معطوف و متکی به رفتار نوع بشر! طاعون سرخ، قصهی ناامیدی و ملال انسانیست که آنقدر عمر کرده تا سرحدات تباهی را ببیند و درنهایت به این دانستگی برسد که هیچگاه، هیچ گذشتهی خوش و خرمی با وجود این انسان منفعتطلب سرمایهسالار، وجود نداشته است.