موجود
4.2 | 17 تعداد مشاهدهبرای اطمینان از موجود بودن کتاب " I Want to Die But I Want to Eat Tteokbokki " در وب سایت پاب بوک لطفاً پیش از خرید با پشتیبانی سایت هماهنگ فرمایید.
بک سهی متولد 1990، قبل از اینکه به مدت پنج سال در یک موسسه انتشاراتی کار کند، در دانشگاه نویسندگی خلاقانه آموخت. او به مدت ده سال تحت درمان روانپزشکی برای دیستیمیا (افسردگی خفیف مداوم) قرار گرفت که موضوع مقاله های او شد، و سپس می خواهم بمیرم، اما می خواهم تئوکبوکی بخورم، کتاب های یک و دو. غذای مورد علاقه او tteokbokki است و با سگ نجاتش جارام زندگی می کند.
"می خواهم بمیرم ولی دوست دارم دوکبوکی بخورم" خاطراتی صریح و درونگرایانه از نویسندهی کرهای، باک سهی، است که با تلفیق روایت شخصی و بینش روانشناختی، تجربهی او از افسردگی مداوم و دیستایمیا (افسردگی مزمن خفیف) را ترسیم میکند. این کتاب که ابتدا در کره جنوبی منتشر شد، به دلیل بازتاب صادقانهی کشمکشهای درونی نویسنده، مورد توجه بسیاری از خوانندگان قرار گرفت و به اثری محبوب در میان افرادی تبدیل شد که با چالشهای مشابه در سلامت روان مواجهاند.
این کتاب مجموعهای از جلسات درمانی باک سهی با روانپزشکش است که با تأملات شخصی او دربارهی افکار، احساسات و زندگی روزمرهاش درهم تنیده شدهاند. نویسنده در این گفتوگوها با احساس بیکفایتی، تردید به خود و تضاد میان ناامیدی و لذتهای کوچک زندگی دستوپنجه نرم میکند-نماد این کشمکش در عنوان کتاب منعکس شده است: میل همزمان به مرگ و لذت بردن از "دوکبوکی"، یک غذای خیابانی محبوب کرهای.
برخلاف کتابهای معمول خودیاری که راهکارهای مشخصی ارائه میدهند، "می خواهم بمیرم ولی دوست دارم دوکبوکی بخورم" راهحلی قطعی ارائه نمیکند. این کتاب، در عوض، روایتی بدون سانسور از سفر نویسنده در مسیر درمان، استفاده از دارو و پذیرش خویشتن است. سبک روایت آن ساده، صمیمی و محاورهای است، گویی خواننده در حال گوش سپردن به اعترافات شخصی نویسنده است.
این کتاب به موضوعاتی همچون سلامت روان، خودارزشمندی و فشارهای اجتماعی که اضطراب و افسردگی را تشدید میکنند، میپردازد. باک سهی همچنین نگاهی انتقادی به تابوهای مرتبط با بیماریهای روانی دارد، بهویژه در کره جنوبی، جایی که بحث دربارهی سلامت روان اغلب نادیده گرفته میشود. عنوان کتاب، خود نشاندهندهی تناقض درونی بسیاری از افرادی است که با افسردگی دستوپنجه نرم میکنند-تقابل میان افکار تاریک و میل به چنگ زدن به لذتهای کوچک زندگی. علاوه بر این، این کتاب بر روند درمان تأکید دارد، نه بهعنوان یک راهحل قطعی، بلکه بهعنوان سفری پیچیده و غیرخطی، که در آن لحظات امید و ناامیدی همزیستی دارند.
"می خواهم بمیرم ولی دوست دارم دوکبوکی بخورم" اثری عمیقا شخصی و درعینحال جهانی است که پیچیدگیهای سلامت روان را به شیوهای ملموس به تصویر میکشد. صداقت نویسنده، این خاطرات را به خواندنی تأثیرگذار و ضروری برای هر کسی تبدیل کرده است که درگیر نبردهای ذهنی خود بوده است. باک سهی، با به اشتراک گذاشتن تجربهی خود، نهتنها به مشکلات کسانی که شرایط مشابهی دارند مشروعیت میبخشد، بلکه گفتوگو دربارهی سلامت روان را نیز ترغیب میکند.