موجود
4.2 | 0 تعداد مشاهدهبرای اطمینان از موجود بودن کتاب " مادلن پیش از سپیدهدم " در وب سایت پاب بوک لطفاً پیش از خرید با پشتیبانی سایت هماهنگ فرمایید.
ناشر |
![]() |
---|---|
نویسنده |
|
مترجم | نرگس کریمی |
تنها وجه تمایز آرتو و ژرمن که هیچکدامشان از آن مطلع نیستند، زیبایی است. هرقدر که ژرمن چهارشانگی، نظم، قدرت و ارادۀ اوژن را به ارث برده، به همان اندازه آرتو شکوه مادرش را در خود دارد. موهای قهوهای نامرتب و چشمان سیاهش شبیه برادرانش است اما چهرهای با ظرافت خیرهکننده و چشمان بزرگ درخشانش به تمام کسانی که تابهحال در روستا متولد شدهاند برتری دارد؛ حتی به مادر و خالهاش. پسربچههای دیگر او را دختر خطاب میکنند. آرتو میداند که مسخرهاش میکنند و دنبالشان میکند، فقط به این دلیل از کتکخوردن در امان میماند، درحالیکه ژرمن پشتسرش میدود و هرکسی را که به دستش میرسد، کتک میزند. دونفری پرواز میکنند، میپرند، در نوعی مستی عجیب مشت میزنند، خندۀ ژرمن در هوا بلند میشود و آسمان را به لرزه درمیآورد...
ساندرین کولت در سال 1970 در پاریس به دنیا آمد. او زمان خود را بین نانتر، جایی که فلسفه و ادبیات تدریس می کند، و بورگوندی، جایی که یک مزرعه گل میخ اسب دارد، تقسیم می کند. او نویسنده رمان های متعددی است. Nothing But Dust، برنده جایزه Landerneau برای داستان های جنایی، اولین کار او به زبان انگلیسی است.
رمان مادلن پیش از سپیده دم در روستایی دور افتاده و فقیر میگذرد که زمان و مکان دقیق آن نامشخص است. مردم این روستا با سختی فراوان زندگی میکنند و کوچکترین تغییر در آب و هوا میتواند تعادل شکننده زندگیشان را برهم بزند. زندگی یکنواخت روستاییان با ورود مادلن، دختربچهای وحشی دگرگون میشود. پذیرفته شدن او در خانوادهای روستایی سرآغاز تغییراتی است که پس از آن دیگر هیچچیز مثل قبل نخواهد بود. نثر کتاب باشکوه و پراحساس است و کولت با مهارت خاصی به شخصیتها و محیط زندگیشان جان میبخشد. طبیعت در این رمان نقشی پررنگ دارد؛ هم به عنوان منبع زندگی و هم به عنوان عاملی تهدید کننده. مضامین اصلی داستان حول محور پیوندهای خانوادگی، مبارزه با طبیعت، مبارزه با ظلم و جستوجوی آزادی میچرخد. نقش و قدرت زنان نیز در سرتاسر رمان مشهود است و یک پیام مهم دارد: قدرت تغییر دهنده زنان که در شخصیت مادلن تبلور مییابد. او از کودکی تا جوانی، با شجاعت در برابر بیعدالتیها میایستد و نشان میدهد که زنان میتوانند جرقهای برای دگرگونی جامعه باشند و در نهایت این رمان به ما میگوید که «همیشه حتی در تاریکترین شبها میتوان منتظر طلوع سپیدهدم بود.»